Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4576 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
size distribution of income
U
توزیع درامد مقداری
size distribution of income
U
توزیع درامد برحسب مقدار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
distribution of income
U
توزیع درامد
income distribution
U
توزیع درامد
unequal distribution of income
U
توزیع نابرابر درامد
uneven distribution of income
U
توزیع نابرابر درامد
functional distribution of income
U
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
theory of income distribution
U
نظریه توزیع درامد
to size up
U
اندازه
that is about the size of it
U
حقیقت امراین است
to size up
U
را براوردکردن
that is about the size of it
U
همینطور است
size
U
محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
size up
<idiom>
U
بسته به شرایط ،برانداز کردن
what is your size?
U
شما چیست
what is your size?
U
اندازه
of an out size
U
بیرون از اندازه
of an out size
U
دارای اندازه غیر معمل
over size
U
بزرگتر از اندازه
(the) size of it
<idiom>
U
به شکلی که است
size
U
ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
size
U
اندازه
size
U
چسب زدن
size
U
بر اورد کردن
size
U
وسعت
size
U
چسب زنی اهارزدن
size
U
سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
size
U
قالب
size
U
مقدار
size
U
قد
size
U
اهار زدن
size
U
بزرگی
size
U
1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size
U
به اندازه کردن
size
U
اندازه بعدساختمان
cut down to size
<idiom>
U
ثابت کردن اینکه کسی اونقدرکه فکر میکند خوب نیست
sample size
U
تعداد اندازه گیریهای سیگنال ضبط شده درهرثانیه
Pick on someone your own size.
U
برو با هم قدهای خودت طرف بشو
basic size
U
اندازه اصلی
pint-size
U
پست
accurate to size
U
دقت در اندازه گرفتن
accuracy to size
U
دقت اندازه گذاری
size constancy
U
ثبات اندازه
life-size
U
اندازه واقعی
life-size
U
باندازه شخص زنده باندازه طبیعی
life size
U
اندازه واقعی
life size
U
باندازه شخص زنده باندازه طبیعی
pint-size
U
باندازه سرسنجاق
pint-size
U
خرد ناچیز
size control
U
کنترل اندازه
cut to size
U
به اندازه بریدن
atomic size
U
اندازه اتم
size effect
U
تاثیر اندازه
type size
U
اندازه حروف
size stick
U
الت اندازه گیری پا
trim size
U
اندازه طبیعی
body size
U
اندازه بدن
block size
U
اندازه بلاک
block size
U
اندازه کنده
design size
U
اندازه طرح
design size
U
اندازه نامی
size tolerance
U
تلرانس اندازه
basic size
U
اندازه اولیه
attack size
U
استعداد وسایل درگیر در تک
attack size
U
اندازه تک
atomic size
U
اندازه اتمی
block size
U
اندازه کندهای
size stick
U
قالب اندازه گیری
type size
U
اندازه فونت
it is four times my size
U
چهاربرابر
london in size
U
پس از لندن نیویورک بزرگترین شهراست
man size
U
اندازه مناسب یک مرد
fractional size
U
اندازه کسری
minimum size
U
اندازه حداقل
fit size
U
اندازه مناسب
file size
U
اندازه فایل
family size
U
تعداد افراد خانواده
neat size
U
اندازه خالص
limiting size
U
اندازه محدود
lessin size
U
کوچکتر
lessin size
U
خردتر
it is four times my size
U
من است چهارتای من است
it is of a normal size
U
دارای اندازه عادی یا معمولی است
it is the size of a sparrow
U
باندازه یک گنجشک است
hypostatize or size
U
مسلم فرض کردن
hypostatize or size
U
شخصیت دادن به
hypostatize or size
U
ذات جدا دانستن
king size
U
بزرگ
of a large size
U
بزرگ
pint-size
U
کوچک
effective size
U
اندازه موثر
screen size
U
اندازه صفحه
sample size
U
مدت زمان بین دوالگوی پیاپی
sample size
U
بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
pint size
U
خرد ناچیز
pint size
U
پست
full size
U
اندازه طبیعی
full size
U
بخ مقیاس یک به یک
full-size
U
اندازه طبیعی
full-size
U
بخ مقیاس یک به یک
sample size
U
بزرگی نمونه
sample size
U
حجم نمونه
nominal size
U
اندازه اسمی
nominal size
U
اندازه نامی
nuclear size
U
اندازه هسته
pint size
U
باندازه سرسنجاق
pint size
U
کوچک
point size
U
اینچ
point size
U
برای اندازه گیری نوع یا متن
effective size of grain
U
اندازه موثرذرات
size weight illusion
U
خطای ادراکی اندازه- وزن
data word size
U
اندازه کلمه داده
size of a statistical sample
[N]
U
تعداد کل داده های آماری
effective size of grain
U
قطر موثر ذرات
grain size classification
U
طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
fixed size records
U
رکوردهای با اندازه ثابت
paricle size analysis
U
دانه بندی کردن
olympic size pool
U
اندازه و طول استخر المپیک 05 در 12 متر
standard size whole brick
U
اجر فشاری معمولی
Act your age
[and not your shoe size]
!
U
به سن خودت رفتار بکن !
[مثل بچه ها رفتار نکن !]
The shoes are a size too big for my feet.
U
کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
his income
U
هر چه درامد داردخرج میکند
income
U
درامد
income
U
ورودیه جدیدالورود
income
U
جریان
mean income
U
درامد متوسط
income
U
دخل
income
U
مهاجر واردشونده
but for income
U
قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
income
U
عایدات
income
U
عواید
income
U
عایدی
income
U
ریزش فهور
distribution
U
توزیع
Distribution
U
توزیع
[ریاضی]
distribution
U
تقسیم ترکه متوفی
distribution
U
سازمان دادن پراکندگی تیر
distribution
U
پخش
distribution
U
تقسیم
distribution
U
جدول توزیع اماد
distribution
U
پخش توزیع اماد توزیع کردن پخش کردن
t distribution
U
توزیع تی
Distribution
U
تابع تعمیم یافته
[ریاضی]
distribution
U
پخش
[توزیع]
[اقتصاد]
distribution
U
عمل ارسال داده بویژه از طریق شبکه
income velocity
U
سرعت گردش پول
income policy
U
سیاست درامدی
income policy
U
سیاست مربوط به درامدها
income per capita
U
درامد سرانه
income multiplier
U
ضریب فزاینده درامد
income leakage
U
کسر درامد
income leakage
U
نشت درامد
a modest income
U
درآمدی متوسط
national income
U
درامد ملی
income velocity
U
دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
median income
U
درامد متوسط
median income
U
درامد میانی
live up to one's income
U
به اندازه درامد خود خرج کردن
money income
U
درامد پولی
to rely on somebody for your income
U
از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
labor income
U
درامدهای کار
marginal income
U
درامد نهائی
money income
U
مزد و حقوق
income forgone
U
درامداز دست رفته
taxable income
U
درامد مشمول مالیات
windfall income
U
درامد باد اورده
income support
U
پولیکهافرادکمدرآمدازدولتمیگیرند
total income
U
درامد کل
rental income
U
درامد ناشی از اجاره بها
relative income
U
درامد نسبی
redistribution of income
U
توزیع دوباره درامد
real income
U
مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
wage income
U
درامدمربوط بکار
wage income
U
درامد بشکل دستمزد
unearned income
U
درامد ازمبنایی جز کار
supplementary income
U
درامد تکمیلی
stream of income
U
جریان درامد
temporary income
U
درامد موقتی
the p of income to expenses
U
نسبت درامدبه هزینه
transfer income
U
درامد انتقالی
transitory income
U
درامد انتقالی
transitory income
U
درامدموقتی
unearned income
U
درامد باد اورده
real income
U
درامد واقعی
psychic income
U
درامدحاصل از مشاغل ساده و بی دردسر
overseas income
U
درامد از کشور یا کشورهای خارجی
ordinary income
U
درامد عادی
notional income
U
درامد خیالی
notional income
U
درامد فرضی
nonmonetary income
U
درامد غیر پولی
nominal income
U
درامد اسمی
net income
U
درامد خالص
per capita income
U
درامد سرانه
psychic income
U
درامد بی دردسر
property income
U
درامد ناشی از املاک ومستغلات
present income
U
درامد حال
present income
U
درامد جاری
personal income
U
درامد سرانه
personal income
U
درامد شخصی
permanent income
U
درامد دائمی
income forgone
U
درامد صرف نظر شده
disposable income
U
درامد شخصی پس از مالیات و بیمه
Recent search history
Forum search
2
لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
2
لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
1
کلمه معادل آن به انگلیس
1
در آمد این سال با کشیدن مصارف
1
size of the hypolimnetic oxygen debt
1
مساحت فروشگاه
0
It is seeking to increase its size, diversify its product or service, achieve economies of scale, reduce competition, or gain access to new customers or markets
0
inelastic size
0
piezo drive
0
dump valve button و buffer volume button این دو عبارت چه معنی دارند زمینه بیهوشی دامپزشکی و ونتیلاتور
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com